مرگ آرزوها

اي خدا hard دلم format نما / از فريب ناکسان راحت نما

جمله ويروسند مردمان دون / استغيرالله مما يفترون

فايل عشقت را کپي کن در دلم / deltree کن شاخه هاي باطلم

jumper روح خلائق set نما / گام هاشان در رهت ثابت نما

گر ز انفاست دلي scan شود / از شرور ديد و دذ ايمن شود

بهر روي زرد سيمين تن فرست / بهر دم‌هاي پر آستر fan فرست

اي خدا file عذابت run مکن / با ضعيفان هيچ جز احسان مکن

از همان صبحي که اول گل دميد / بي نياز از cod خدايش آفريد

کارگاه آفرينش cod نداشت / ram نبود و mouse آن همpad نداشت

عشق گل حق در دل بلبل نهاد / بر شقايق داغ چون lable نهاد

system عشقش بري از هرerror / گوهر مهرش در سينه همچو دُر

عشق نرم افزار راه انداز ماست / عشق password و وصال کبرياست

خالي از عشق و محبت دل مباد / بي صفا چون عاصي intel مباد

بهتر آن باشد سرودن ول کنم / زين تن خاکي دَمي dos shell کنم

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت12:33توسط کریمیان | |


ای خدا HARD دلم FORMAT مکن / FILD من را خالی برکت مکن

OPTION غم را خدايا ON مکن / FILE اشکم را خدايا RUN مکن

DELTREE کن شاخه های غصه را / سردی و افسردگی را هرسه را

JUMPER شادی بيا تا SET کنيم / سيستم اندوه را RESET کنيم

نام تو PASSWORD درهای بهشت / آدرس E-MAIL سايت سرنوشت

ای خدا روز عزل CAD داشتی /MOUSE داشتی تو مگر PAD داشتی؟

که چنين طرح D3 می‌زدی / طرح خود بر روی CD می‌زدی؟

تا نيفتد BUG در انديشه‌مان / تا که ويروسی نگردد ريشه‌مان

ای خدا از بهر ما ايمن فرست / بهر دلهای پرآتش FAN فرست

ای خدا حرف دلم با کی زنم؟ / HELP می‌خواهم که F1 می‌زنم!

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت12:32توسط کریمیان | |

http://up.pnu-club.com/images/fyxwfv92yb37cara3jj.jpg

گربه مجلس راه یابد پای من

هرچه ویرانی است عمران می کنم

می روم هر شب به میدان های شهر

هر چه ساعت بود میزان می کنم

مشکلات شهرتان را رتق و فتق

پشت میز و پشت فرمان می کنم

کوچه های تنگ را هر شب فراخ

هرچه بن بست است دالان می کنم

چاله های شهر را چاه عمیق

هرچه دالان را خیابان می کنم

مردها را اهل تجدید فراش

لطف ها در حق نسوان می کنم

تا کش آید پوز اعضای اوپک...

نفت را فالفور ارزان می کنم

مرده ها را می کنم ساماندهی

شهرتان را باغ رضوان می کنم

شاعران شهر را در خانه ام

هفته ای یک بار مهمان می کنم

کارگردان های با احساس را

می برم مهمان مامان می کنم

تا که پررو نق شود گردشگری

اصفهان را ارمنستان می کنم

شهردار از شهرضا می آورم

الغرض این می کنم آن می کنم

می شوم هر شب سوار بلدوزر

هر چه ناصافی است ویران می کنم

شهر تا راحت شود از چشم هیز

دیدنی ها را فراوان می کنم

می نویسم طنز بر دیوار و در

شهرتان را من نمکدان می کنم

تا که کار خلق فورا حل شود

کارمندان را دو چندان می کنم

هی تراکم می فروش را به را

یاری انبوه سازان می کنم

شهرداری را همه رایانه ای

کارها را سهل و اسان می کنم

گر رقیبانم به من فرصت دهند

چاره ی کمبود سیمان می کنم

می کنم هی کارهای خوب خوب

دشمنانم را پشیمان می کنم

هفته ای یک شب کلیسا می روم

ارمنی ها را مسلمان می کنم

می فروشم کل اسراییل را

پول آن را خرج لبنان می کنم

یک سخنرانی به نفع مسلمین

در بلندی های جولان می کنم

مثل اقشار ضعیف اجتماع

نوش جان سویای سبحان می کنم

هم صدایی هم دلی هم زیستی

با سرای سا لمندان می کنم …

 

باباجون خسته شدم ..قافیه ها ته کشید ….به من رای بدین دیگه …

دم همتون گرم….!

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت12:28توسط کریمیان | |

شعری در وصف زن ذلیلان

 

الهــــی! به مــــــردان در خانه ات!

به آن زن ذلیلان فـــــرزانــــــه ات!

به آنانکه با امـــــر "روحی فداک"!

نشینند و سبـــــــــــــزی نمایند پاک!

به آنانکه از بیـــــــخ و بن زی ذیند!

شب و روز با امــــــر زن میزیند!

به آنانکه مرعــــــــــوب مادر زنند!

ز اخلاق نیکـــــــــوش دممی زنند!

به آن شیــــــــــــر مردان با پیشبند!

که در ظـــرف شستن بهتاب وتبند!

به آنانکه در بچّــــــــــه داری تکند!

یلان عوضکــــــــــــردن پوشکند!

به آنانکه بی امــــــــــــر واذن عیال

نیاید در از جیبشان یک ریــــــــال!

به آنانکه با ذوق وشــــــــــوق تمـام

به مادر زن خود بگویند : مـــام (!)

به آنانکه دارند بــــاافتخـــــــــــــار

نشان ایزو...نه !"زی ذی نه هزار"!

به آنانکهدامـــــــن رفــو می کنند!

ز بعد رفــــــــویش اُتـــو می کنند!

به آنانکه درگیــــر ســــوزن نخند!

گرفتـــــــــــار پخت و پز مطبخند!

به آن قرمــــــــه سبزی پزان قدر!

به آن مادران به ظاهــــــــــر پدر(!)

الهـــــــــی! به آه دل زن ذلیــــــل!

به آن اشک چشمان "ممّدسبیل"(!)

به تنهای مردان که از لنگـــه کفش

چو جیــــــــغ عیالاتشان شد بنفش!

:که ما را بر این عهـــد کن استوار!

از این زن ذلیلی مکنبرکنـــــــار!

به زی ذی جماعت نما لطف خاص!

نفرما از این یوغمــــــارا خلاص

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت12:26توسط کریمیان | |

  

«پژو» یکروز طعنه زد به «پراید»

که تو مسکین چقدر یابویی!

با چنین شکل ضایعی بالله

بی‌جهت توی برزن و کویی

رنگ لیمویی مرا بنگر

ای که تیره.شبیه هندویی

من تمیزم ولی تو ماه

به ماه مطلقاً دست و رو نمی‌شویی

بچه می‌ترسد؛ آن‌طرفتر رو!

که به هیئت شبیه لولویی

من نه خودرو،گُلم، سَمن‌بویم

تو نه خودرو، گیاه خودرویی!

من به پاریس بوده‌ام چندی

زیر پای «چهاردهم لویی»(!)

روی «باسکول» بیا،بپر،بینم!

روی‌هم‌رفته چند کیلویی؟!

در تو آهن به کار رفته ولی

نازکی عین برگ کاهویی!

صاحبت با تو گر به جایی خورد

سهم الارث ورثّه‌ی اویی!

از «پژو» چون چنین شنید «پراید»

گفت:ای دوست!چرت می‌گویی

بنده گیرم به قول تو یابو،

تو گمان کرده‌ای که آهویی؟!

«خویشتن، بی سبب بزرگ مکن

تو هم از ساکنان این کویی!»

انتقادی اگر ز من داری

مطرحش کن،ولی به نیکویی

زیر این آسمان مینایی

ای خوشا فکر و ذکر مینویی

برو خود را بسوز و راحت کن

بی‌علاج است آتشین‌خویی

بخت باید تو را نه آپشن و تیپ

ای که در بند چشم و ابرویی

بخت ماشین اگر سپید بُوَد

خواه بژ باش، خواه لیمویی!

ارج و قربم کنون ز تو بیش است

زانجهت در پی هیاهویی

خوار بودم ولی عزیز شدم

کرد دوران ز بنده دلجویی

قیمت من کنون رسیده به بیست

این منم من، «پراید» جادویی!

توی بنگاه پیش هم بودیم

غرّه بودی به خوش بر و رویی

بنده رفتم فروش و یکماه است

توی دپرس،هنوز آن تویی

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت12:17توسط کریمیان | |

خدا خیرت دهد « مستر زاکر برگ»

که من را یک شبه خوشبخت کردی

خیال بنده را از حیث شوهر

در این قحطی شوهر تخت کردی

زدم عکسی به« وال فیس بوکم»

قشنگ و دلرباتر از« شکیرا»

فتوشاپش چنان کردم که گویی

نباشد دختری چون من به دنیا

اگر چه چل بهار از من گذشته

نوشتم بنده هستم بیست ساله

و آن ها را برای درک بهتر

به عکس« وال » خود دادم

حواله نوشتم آدرسم را هم ولنجک

پدر تاجر و مادر دکتر پوست

بگردم ای الهی دور مادر

که مانند خودم خوش چشم و ابروست

همان یک شب هزاران «لایک» خوردم

همه مشتاق« چـَت» بودند و دیدار

یکی هم زان میان بد جور وا داد نه یک دل ،

بلکه صد دل شد گرفتار

و من هم عکس او را چون که دیدم

شدم یک دل نه ،صد دل عاشق او

از آن شب شد به پا در سینه ی من

از عشق آن پسر شور و هیاهو

خلاصه کارمان بالا گرفت

و برای خواستگاری کرد اقدام

جوانیبود بالاتر ز پنجاه!

چه گویم از بر و رو یا که اندام!

شکم افساید و قد او کوتوله

و صورت آبله گون و پاش شل بود

یکی از چشم ها سالم

یکی کور

سرش هم طفلکی کـُلن کچل بود

به او گفتم چنان که کفش کهنه بـُود

البته نعمت در بیابان

لذا حالا که اکسیر است

شوهر عزیز جانم« مرا تی جانَ قربان»

همان لحظه شدم راهی محضر به انکحتُ ،

قبلتُ پاسخم بود

به لطف سال ها هجران شوهر ندیدم

در وجودش هیچ کمبود شود «جاوید»

نامت ای زاکر برگ به لطف تو شدم

دارای شوهر دعایت می کنم

روزی سه نوبت که وضع تو شود

هر روز بهتر

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:,ساعت12:11توسط کریمیان | |

 
چنین گفت رســتم به سهـــراب یل
که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی  خود
 
شدی در شب امتــــــحان  گرمِ چت
بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
 
رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
 
چوشوهر دراین مملکت کیمــیاست
زتورانیان زن گرفتـــــن خطـــاست
خودت را مکن ضــــایع از بهــراو
به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو
 
دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس
فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
چرا رشــته ات را پزشـکی زدی
 
من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
من از پهلــــــوانانِ پیــشم  پـــسر
ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
 
چوامروزیان،وضع من توپ نیست
بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
پــدر جــــد من را در آورده ای
 
مسافر برم،بنـده با رخش خویش
تو پول مرا می دهی پای دیـــش
مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود
که دورازمن اینگونه لوست نمود
 
چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر
ولـی درس و مشق مرا بی خیـال
مزن بر دل و جان من ضــد حال
 
اگرگرمِ چت یا اس ام اس شویــم
ازآن به که یک وقت دپرس شــویم

 

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:21توسط کریمیان | |

همه چی آرومه / همه چی تأمینه

این چقدر خوبه که /قیمتا پایینه!

همه چی آرومه /مسولا خوابیدن

شک نداری دیگه /تو به اوضاع من

  همه چی آرومه /من چقدر خوشحالم

صد تومن تو جیبم /به خودم می بالم!

تو داری می میری /ازچشات معلومه

 من فقط بیکارم /همه چی آرومه

بگو این آرامش /تا ابدپابرجاست

بگو از یارانه /این تورم بی جاست

گرانی، تورم، وضع بد اقتصاد

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:20توسط کریمیان | |


 

 

گفتم : تو شیرین منی ! گفتی :‌ تو فرهادی مگر ؟

 

 گفتم خرابت میشوم . گفتی : تو آبادی

 

مگر ؟ گفتم ندادی دل به من .

 

 گفتی تو جان دادی مگر ؟‌ گفتم ز کویت میروم .

 

گفتی : توآزادی مگر ؟‌

 

گفتم فراموشم مکن .

 

 گفتی : تو در یادی مگر ؟

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:4توسط کریمیان | |


 
مهربان من آهنگ حضورت آنچنان لطيف و شاعرانه است که من را مدهوش مي کند


تو تنها چيزي هستي که براي من ارزش فکرکردن را داري


نمي دانم چقدر از شهر من دوري اما همه جا حست ميکنم ، ميشنومت


تو تکرار هميشگي عشقي و من فقط انعکاس بي ارزش نور تو هستم و ديگر هيچ …

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:4توسط کریمیان | |


 

زياده خواه نيستم !

جاده‌ ي شمال.. يک کلبه ي جنگلي‌..

يک ميز کوچک چوبي با دو تا صندلي..

کمي‌ هيزم.. کمي‌ آتش.. مه‌ِ جنگلي‌..

کمي‌ تاريکي ‌ِ محض.. کمي‌ مستي.. کمي‌ مهتاب..

و بوي يـار.. و  بوي يـار.. و بوي يـار ...!

تـو باشي

مـن باشم

و ...هــيچ !

دنــيـا هم ارزاني خودشان ...

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:2توسط کریمیان | |

تو تنها بهانه ی زیبا برای زندگی کردن من هستی 

که مثل یه پروانه زیبادرون باغچه ی دل من نشستی

تو تنها خورشید تابناک اسمان غم زده ی من هستی

که مثل ستاره ها تو اسمون زیبا در وجودم نشستی


 

 

سکوت میکنم و فقط به چشمات نگاه میکنم

تا شاید موج غم را در چشمهای خیسم ببینی

که چطور از چشم هایم بارون دلتنگی میباره

وقتی در چشم هایم خیره میشوی و میگویی دوستت ندارم

 

فصل سبز ارزوهام پاييز شدو همش ريخت

ستاره هاي اسمونم از كهكشون گريخت

ساحل ارام من طوفان شدو لحظه اي لرزيد

هوا ابري شدو خورشيد من لحظه اي ترسيد

 

 


 


 

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:1توسط کریمیان | |

تو برو پیچک من

فکر تنهایی این قلب مرا هیچ نکن

روی پیشانی من چیزی نیست

غیر یک غصه پر از

بی کسی و تنهایی

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:0توسط کریمیان | |

 

نشستم درفراقت گریه كردم
زعشقت بی نهایت گریه كردم
تمام روز در فكر تو بودم
تمام شب برایت گریه كردم
میان كوچه های درد و غربت
... ... چو دیدم رد پایت گریه كردم
مبار ای آسمان دیگر تو امشب
كه من دیشب به جایت گریه كردم

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت22:0توسط کریمیان | |

وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست 

 

ناگهان- دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست 

 

در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی "من عاشقت هستم" شکست 

 

بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست 

 

عشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست

 

وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد

 

 

 

پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت21:58توسط کریمیان | |

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه

خداحافظ...

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت21:57توسط کریمیان | |

 

خدایا توببین چطورشکستم        چرا این آدما اینقده پستن

خدایا توببین چقدر غریبم             ببین چطور منو دادن فریبم

خدایا توببین چطور له هم کرد           همونی که منو عاشق ترم کرد

 خدایا توببین چه کرده با من    همونی که می گفت دوستت دارم من

خدایا توببین چه دردی داره            وقتی مردنتم فرقی نداره

خدایا توببین دستامو پس زد            به جای پرزدن واسم قفس زد

خدایا توببین چه بی کسم من         برای زندگی بی نفسم من

خدایا توببین دارم میمیرم         بزار بیام پیشت آروم بگیرم

خدایا من دیگه نفس ندارم         بزار بیام پیشت قفس ندارم

خدایا این ترانمم تموم شد        نیومداون کسی که آرزوم شد

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت21:55توسط کریمیان | |